محل تبلیغات شما



سلااااااام

واااای خیلی خؤب و خوشحااااالمممم

بعد اون اتفاقاتی ک افتاد کم کم دارم حال روحیمو بدست میارم و دوباره دارم تبدیل به یه دخمل شاد و شنگول میشم

امروز رامین بزور منو برد ارایشگاه، که ارایشگره رید ب ابروهام و اعصابمم خط خطی شد

دیگه نخواستم سر عشقم خالی کنم و بهش گفتم که: رامین برو خارج از شهر یکم تو طبیعیت باشیم حال روحیم خوب بشه

چون ساعت دو ظهر بود رامین گفت: اخه کل روز نمیبینی همش دنبال کار و اینور و اونور رفتم خستم باشه برا بعد، فعلا بریم خونه

دیگه هیچی دیگه منم بغض کردم و سکوت کردم، که دیدم رامین داره میره طرف جاده، با اخم گفتم: نمیخاد بری، دیگه دوسندارم منو ببری، تمام

کلی غر زدم که رامین تصمیم گرفت که فست فودی چیزی بگیره که انقد اعصابم خورد بود دیگه اصراری نکرد و سفارشی ازم نگرفت و برا خودش چیپس گرفت که منم نخوردم

خونه ک اومدیم رفتم اتاق خوابمون و خوابیدم و رامینم عینه خیالش نبود و رفت فیلم دید و چیپساشو خورد

واقعا چرا همه مردا انقد بیخیالن

چرا بلد نیستن ناز بکشن

منم الکی هی غر میزدم ک تلویزیون آهسته کن

من ساعت۷ میخام برم ها و.ولی انگاااااار نه انگار هااا

ای خدااااا چرا همه مردا انقد بیخیالن

خو لامصب بکم نازمو بکش رفتی رو مبل نشستی فیلمتو میبینی اه

چندبار ک چرت زدم رامینم اومد رو تخت، باوجود اینکه ازش دلخور بودم رفتم تو بغلش و چفت تو بغلش خوابیدم که دیدم رامینم کم کم خوابش برد

منم که خوابم پریده بود تصمیم گرفتم ک بیخیال ناراحتیم بشم و کاری کنم ک به هردومون خوشبگذره چون قرار بود امروزمون رو روز بخصوص و ویژه ای رقم بزنیم برای همین شروع کردم به ارایش کردن و پوشیدن لباس مجلسی شیک و بعدش برنج و خورشت میگو درست کردم

باوجوداینکه خیلی خیلی دلخور بودم ولی سعی کردم فراموش کنم ک رامین به خواسته م توجه نکرده و سعی کردم کدورتا رو کنار بزنم

سفره مونو پهن کردم و وسایلا رو چیدم و رفتم با بوس رامین رو بیدار کردم

رامین تا چشاشو وا کرد گفت: عه چیکارکردی با خودت

خندیدم گفتم: بهت گفتم ک من واس خودم یه پا آرایشگرم، تمام هنرمو ریختم به سرو وضعم

رامین از لباسم از آرایشم ازهمه چی خیلی خوشش اومده و ذوق کرده بودم

ولی هنوزم ک هنوزه آقا میگه برو آرایشگاه ببینم چطوری درستت میکنن

خب رامین جونم من ک قشنگتر از آرایشگر خودمو آرایش میکنم دیگه

دیگه ناچارم یه روزی دربیارم و واسه آقا برم آرایشگاه و خودمو خوشگلتر کنم

 


سلاااااام این مدت نبودیم

چون منو رامین بشدت درگیر کارای خونه بودیم

وسایلامونو چیدیم و همه چی خریدیم از تلؤیزیون و یخچال گرفته تا ظرف و ظروف نمکدون و.

دیگه چیزای دکوری مونده ک اونم کم کم ببینم چی میتونم برای خونمون بخرم

خیلی خوب و خوشحالم رامینم ک دارمت

من همه ی حرفایی ک لازم بود بدونی رو همرو تو پی ویت فرستادم حالا ادامه ی مطلب اسکرین شاتای چتامونو میذارم تا یادگاری بمونه

مرسی رامین ک هستی

فقط میدونی از چی میترسم؟؟؟؟

ازینکه یروزی این شادی و خوشحالی مون خراب بشه اینکه تو منو ناراحت کنی و ول کنی و بری

سلااااام امروز روز درس و کار منو رامین بود

خیلی سرمون شلوغ بود ولی تونستیم هفت ساعت همو ببینیم

منو رامین عینهو بچه کوچولوها کلی هله هوله و چیز سفارش دادیم و کابینت های خونمون رو پر کردیم تا یچیزی داشته باشیم بخوریم حالا یخچال و اجاق گاز بیاد دیگه قراره مثل خانوم کدبانو برای رامینم آشپزی کنم و چاقش کنم

امروز بهش کفتم: رامین خیلی لاغر مردنی و پوست و استخونی

رامین: خب تو چاقم کن

من: واقعااااا چاق میشی؟؟؟ استعداد چاقی داری؟؟؟

تا گفت نه، یدونه زدم کمرش گفتم عک هی پس چطوری چاقت کنم که کلی رامین خندید

ولی واقعا، من میخوام چاااق بشههههه

سلااااام

منو آقامون حالمون خوووبه

حسودامون در چه حالن خخخخخ

اقا رامین دوست داریم

چاکرتیم

نوکرتیم

غلومتیم

سرورمیییی

چند وقت پیش رامین گفت: خانومی میشه انقد فوش ی ندی

میگم چرا

میگه: بابا مثلا میره تو ضمیرم بعد تو محل کارم یهو از دهنم در میره

انقد خندیدممممم واااای رااامین

خب چیکاااارکنمممم

عادت کردمممم خخخخخ

الهی من قررربونت برمممم منننن

چشممم دیگه فؤش نمبدم

قول میدم دختر مؤدبی بشم

حرفهای خوب خوب بزنم

لات بازی درنمیارم خخخخ

البته رامین میگه تو صدات و چهره ت به دختر نوجوان میخوره و دوسدارم بیشتر نگی و لوس بودنتو ببینم

واقعا ها چیکارکنم ک لوس بشم 

اقا ما بلت نیستیم لوس بشیم خب چیکارکنمممم

یعنی ها چندددد روزهههه ک قراره برم ارایشگاه ولی اصلا فرصت نمیشه

البته من وقت دارما ولی اقا رامین سرشون شلوغه

میگه: فردا برو ارایشگاه بعدش باهم بریم تهران

هوووف خب ارایشگاه ک نمیتونه ساده منو ارایش کنه

دیگه موندم فردا رو برم ارایشگاه یا نرم

بیشتر فکرم درگیره اینکه فردا لباس چی بپوشم

هوووف من لالام گرفت

رفتم لالا

شبخیررررر


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

استاد رحمت نبی پور درگاه (هنرهای رزمی)